اندرر ستایش محمد مصطفی ص
اکنون پیامبر را می ستایم که ما را به سوی یزدان راهنمایی می کند هنگامی که جهان اکنده از بی دینی ، نادانی و گمراهی شده بود . یکی صلیب در دست داشت ، یکی اتش می پرستید و زند و اوستا می خواند ، یکی بت پرست بود ، دیگری خورشید و ماه را می پرستید و همگی گمراهاه به سوی دوزخ می رفتند ، خداوند با بخشش و مهربانی خود بر مردم محمد مصطفی ص را مبعوث نمود ، به او قران که چراغ راه و سرچشمه تعالیم الهی است و شمشیر را سپرد. خداوند برترین فرزند ادم را راهنمای رهجویان حق و حقیقت کرد . در برابر او همه ی هنرمندان و سخنوران شگفت زده مانده و او را تحسین می کردند .زیرا هیچیک از ان ها در برابر ان چه که او از جانب خدا اورده بود قدرت اظهار وجود نداشتند و به سبب ان به جنگ بدر خیبر در امدند با شمشیر او سران کافران ناکام ناگزیر به اطاعت شدند ، با او بت های مکه را شکستند و از نادانی و گمراهی بیرون امدند باران رحمت الهی بر ان ها بارید شکر به جا اوردند و به اسلام گرویدند .
مبر رسالت خود را به ان ها ابلاغ کرد از مهر خدا به ان ها گفت و ما به خداوند و رسولش ایمان اوردیم و دیگر شریکی برای حق قایل نیستیم در دنیا و اخرت او با ما و یار ماست . اگر از آسمان بر ما شمشیر ببارد جز به دین او دلبسته نیستیم و شکرگزار و فرمانبردار او هستیم، خدایا اگر اشتباه و گناهی کردیم ما را ببخش و مجازات مکن ما لطف و بخشش تو امیدواریم ، خدیا بر ما رحم کن و ما را از درگاهت مران تو صاحب رحمت و احسان بیکرانی و ما امید به بخشش تو داریم .
گفتار در ستایش سلطان ابوطالب طغرل بک
سه کار مهم را واجب است خردمند رعایت کند، این سه امر با هم مرتبط بوده و رعایت ان موجب شادکامی و نیکنامی می گردد با اطاعت آن ها دنیا و آخرت را به دست می آوری و زندگانی خوب در این دنیا و سرنوشت خوبی در آخرت خواهی داشت .
نخست اطاعت از خداوند جهان ، دوم اطاعت از فرمان پیامبر محمد ص، سوم اطاعت از فرمان پادشاه ابوطالب طغرل بک ، که هر کس به کرم او رسیده امین و فرمانبردار اوست او مورد توجه و یاری خداوند و پیروز است ، هند و خاور ، روم و بربر زیر سیطره او هستند . او فرمانروایی جهننگیر و بزرگ است ، به جای آن که داستان حکومت داری و قدرت ساسانیان را بخوانی بیا و داستان حکومت داری سامانیان را بخوان ، با خواندن اخبار کشورگشایی سلطان طغرل بک فتوحات ساسانیان برایت ناچیز به حساب ؟می آید ، پیروز های شگفت او بر قدرتمندان سرزمین ماورالنهر و خراسان ، شکست شاهان بسیار به دست او و دلاوری هایش مانند کیخسرو است .یاورش خداست او همچون کیخسرو از بیابان خوارزم و خراسان به راحتی عبور می کند ، خار و خاشاک کوه قارن برایش چون گلشن و بوستان است ، مانند شاهان دیگر به دنبال عیش نوش نیست ، به دنبال نام ٱوری با افتخار است ، سلطان مسعود و سلطان محمود خوارزمی خجالت می کشند تا از دلاوری هایشان هنگام عبور از رود جیحون بگویند، هیچ پادشاهی توان مقابله با او را ندارند ، هر کس باو جنگید کشورش را مغلوبانه به او داد از پدرش عذرخواهی می کند که شاهان بیشتری از او شکست داده است . آیا غیر از او پادشاهی سراغ دارید که با پادشاهان خوارزم برابری کند؟ با صد هزار سوار ترک همراهش با شکوه تر از رستم است .لشکریان دشمن از مقایل او با خواری و ضعف می گریزند
این سرنوش دشمنان سلطان ماست این سزای کوچکترانی است که با بزرگ خود می جنگند ، او ستمگر و سنگدل نیست ، این دشمنان او هستند که موجب نمود شجاعت و هنرهایش می گردند . تا تاریکی نباشد ارزش روشنایی خورشید معلوم نمی شود او پس از به دست آوردن خوارزم و خراسان به طبرستان و گرگان بازگشت دریا و کوه های صعب العبور در برابر او ناچیز و کوچکند ، جنگجویان غارتگر و دلیر گیل و دیلمکه بر دریا و بیشه ها سلطه دارند وقتی پرچم سپاهش را از دور می بینند از ترس می گریزند ، این اقوام را سلطان در گذشته شکست داده و خونشان ریخته ، آن ها به ناچار اکنون روی درختان زندگی می کنند ، پس از شکست ان ها سپس به ری رفت، آنگاه ، سپهداران خود را به نقاط مختلف فرستاد یکی را به مکران و گرگان یکی را به موصل و خوزان یکی را به اران و ارمن فرستاد تا آن نقاط را فتح کنند . همگی روزگار دشمنانش را سیاه کرده و پیروز شدند
از جانب ارسلان خان فرستاده ای با هدایا و خراج بسیار آمد و درخواست کرد که به سرزمین تاتار حمله نکند
جهان سالار وقتی خردمندی و دانش سلطان را دید در اطاعت او درآمد
قیصر روم فرستاده ای با هدایای بسیار و خراج ده سال روم به همراه اسیران جنگ های گذشته روم با ایران را برای سلطان فرستاد وفرمانبرداری خود را اعلام نمود .
شاه شام فرستاده ای با هدایای بسیار که در میان آن یک گوهر یاقوت رمانی گرانبهای شاهوار گرد و بزرگ و درخشنده به وزن ۳۶ مثقال که بهای یک سال خراج شام بودنزد سلطان فرستاد و اعلام فرمانبرداری کرد . خلیفه نیز منشور و لوای پادشاهی را برای او فرستاد او لوای شاهی را در اصفهان پوشید .
شاهان چین ، مصر ، بربر فرمانبردار او شدند و از دجله تا جیحون بندگان او بودند.
در درگاه او خدمتکاران بسیار و با هزاران زیباروی به سر می بردند ، گاهی به خراسان گاهی به گرگان گاهی به اصفهان می رفت و در آن جا برایش از اطراف و اکناف هدایای بسیار می آوردند . وقتی اصفهان بودیم تا هفت ماه از طبل و شیپور مژدگانی بگیران نتوانستم بخوابم . ماهی نیست که از سرزمین های مختلف هدیه ای برایش نیاورند.
با سخاوت و جوانمردی به کوچکتران و بزرگان بخشش می کند مردم دار است ، تنها از خدا می ترسد شاهان کظور ها با نزدیک شدن و همنشینی با او اعتبار کسب می کنند ، هر شاهی که مورد لطف او قرار گیرد به خود می بالد ، کوچکان درگاهش همه شاه و قیصر هستند ،آیا تا کنون کسی به شکوهمندی او دیده ای؟ آیا پادشاهی می شناسی که از مصر و شام و موصل تا چین تحت فررمانش باشد ؟ آیا پادشاهی می شناسی که از درد و رنج نترسد ؟ شایسته است که او تا ابد زنده بماند و دست تقدیر به او آسیبی نرساند . بخت و اقبال همراه او باد امیدوارم همیشه سرانجام خوبی داشته و تندرست و شادمان باشد. امیدوارم در نبرد و جنگ همیشه پیروز و شادکام باشد. خداوند یار و یاورش باشد
+ نوشته شده در یکشنبه دوازدهم شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۱۱:۴۷ ب.ظ توسط سروش نیا
|