بازنویسی هفت اورنگ جامی از نظم به نثر
هفت اورنگ جامی
فهرست
سلسلةالذهب
بخش ۱ - از دفتر اول سلسلةالذهب تقدیس حضرت حق سبحانه تعالی
بخش ۲ - در نعمت سیدالمرسلین و خاتمالنبیین (ص)
بخش ۳ - گفتار در ترغیب مستر شدان آگاه بر مداومت تکرار لا اله الا الله
بخش ۵ - در تحقیق معنی اختیار و جبر
بخش ۶ - در بیان به عیب خود پرداختن و نظر به عیب دیگران نینداختن
بخش ۸ - در مذمت کم آزاری و نکوهش آزار مسلمانان
بخش ۹ - در بیان عشق و رهایی از خودپرستی
بخش ۱۰- خرسی از بهر طمع بر لب رود
بخش ۱۱ - گفتار در ختم دفتر اول از کتاب سلسلةالذهب
بخش ۱۲ - از دفتر دوم سلسلةالذهب در خلق اسماء باری و پیداش عشق
بخش ۱۴ - حکایت آن زن که سی سال در مقام حیرت بر یک جای بماند
بخش ۱۶ - رفتن معتمر و عتیبه به جستجوی ریا
بخش ۱۷ - رسیدن معتمر بعد از چندگاه بر سر قبر ایشان
بخش ۱۹ - در ختم دفتر دوم سلسله الذهب
بخش ۲۰ - از دفتر سوم سلسلة الذهب در حمد ایزد
بخش ۲۱ - بود در مرو شاه جان زالی
بخش ۲۲ - رسیدن پیامبر (ص) به گروهی و سخن گفتن با ایشان
بخش ۲۳ - گفتار در فضیلت جود و کرم
بخش ۲۴ - حکایت حاتم و بند از پای اسیری گشادن و بر پای خود نهادن
بخش ۲۵ - معالجه کردن بوعلی سینا آن صاحب مالیخولیا را
روایتی ساده و کوتاه از هفت اورنگ جامی
بازنویسی هفت اورنگ از نظم به نثر نو
مقدمه
نورالدین عبدالرحمن بن نظام الدین احمد بن محمد ، متخلص به "جامی" یکی از شاعران و نویسندگان قرن نهم هجری است . سبب تخلص او به جامی نخست آن است که اهل جام بوده و دوم آن که عقاید و آثار او متاثر از عقاید یکی از عرفا ، به نام شیخ الاسلام احمد جام ، معروف به "ژنده پیل" بوده است .
" مولدم جام و رشحه ی قلمم جرعه ی جام شیخ الاسلامی است "
" لاجرم در جریده ی اشعار به دو معنی ، تخلصم ، جامی است "
مرید و شاگردش "عبدالغفور لاری" درباره جامی نوشته است :" لقب اصلی او ، "عمادالدین" و لقب مشهورش "نورالدین" بوده است . خاندان او اهل محله ی "دشت اصفهان" بوده که به ولایت جام خراسان هجرت کرده و در "خرجرد" جام سکنی گزیده و جامی در آن جا در سال 718 هجری ، ولادت یافته است . "
جامی پس از آموختن تحصیلات ابتدایی و دانش صرف و نحو نزد پدرش ، به "هرات" رفته و در نظامیه هرات نزد استادان به نام هم چون : " مولانا جنید اصولی" ، "خواجه علی سمرقندی" و "مولانا شهاب الدین جاجرمی" کسب دانش نموده است .
جامی پس از مدتی به "سمرقند" ، یکی از مراکز بزرگ علمی آن زمان رفت . استعداد کم نظیر و توانایی او در بحث و مناظره ، همگان را شگفت زده کرده بود . او به سرعت علوم لسانی و بلاغی , منطق و حکمت ، کلام و فقه و اصول ، حدیث ، قرائت و تفسیر قرآن ، ریاضیات و هیئت (نجوم ، ستاره شناسی) را از اساتیدش آموخت و در همه آن ها صاحب نظر شد .
پس از مدتی شور و شوق سیر و سلوک در دل او راه یافت ، از سمرقند به هرات بازگشت و در آن جا از حضور بزرگان و عارفانی چون : "سعدالدین کاشغری" و جانشین او "خواجه ناصرالدین عبیدالله احرار" و چند تن از مشاهیر دیگر کسب فیض نمود .
او به طریقت صوفیه "نقشبندیه" تعلق خاطر داشت ، انتساب او به این طریقت نشانه ای از اهل تسنن بودن او است . با این حال او نسبت به اهل بیت پیامبر ، در اشعارش اظهار ارادت و علاقه نموده است . او در سفر حج به حجاز ، در راه رفتن به خانه کعبه ، از مرقد حضرت علی(ع) و امام حسین (ع) زیارت کرد . او پس از بازگشت ، از این سفر ، بقیه عمر را در هرات صرف نوشتن آثار ادبی خود و ارتباط نزدیک با سلطان حسین بایقرا و شخصیت های شهیر هم عصر خود نمود .