بازنویسی حکایات گلستان سعدی از نظم و نثر کهن به نثر نو 86
***
دو چیز هرگز اتفاق نخواهد افتاد : نخست کسب روزی (درآمد) ، بیش از آنچه خداوند مقدر کرده و دوم مرگ ، پیش از زمانی که مقدر شده است . به هیچ دلیل حتی با هزاران دعا و ناله به درگاه الهی سرنوشت و تقدیر او تغییر نخواهد کرد .
***
خداوند روزی تو را مقدر کرده ، مطمئن باش در زمان خودش ، به آن دست می یابی . ای کسی که زمان مرگت فرا رسیده ، به جای دیگر مگریز ، که تلاش تو برای زنده ماندن بی حاصل است . روزی ات بدون تلاش به تو می رسد و وقتی زمان مرگت نرسیده باشد ، حتی اگر با شیر و پلنگ روبرو شوی ، به تو آسیبی نخواهد رسید .
***
هر چه تقدیر است به آن دست می یابی و آن چه مقدر نیست ، نمی توانی به آن برسی ! اسکندر برای یافتن آب حیات (نوشین آن آب موجب زندگی جاوید می شد .) با رنج و مشقت بسیار به ظلمات (سرزمین تاریکی ، محل چشمه آب حیات) رفت اما چون جاویدان شدن در سرنوشت او نبود ، به آن دست نیافت . اما افرادی که مقدر بود از این آب بنوشند و زندگی جاوید داشته باشند (مانند حضرت خضر (ع) ) به راحتی به آن دست یافتند .
اگر برای ماهیگیر روزی معین نشده باشد ، در دجله پر از ماهی نمی تواند حتی یک ماهی صید کند . ماهی که عمرش تمام نشده باشد در خشکی نیز نمی میرد .
***
ثروتمند گناهکار همچون کلوخ (آجر از گل نپخته) با پوشش طلا است و درویش نیکوکار مانند زیبارویی است که چهره اش خاک آلود شده باشد . ثروتمند همانند ریش جواهر نشان فرعون است و درویش همچون لباس وصله شده موسی (ع) است . باید مراقب ظاهر زیبا و فریبنده بود و به باطن زیبا و پاک توجه داشت .
***
سختی در زندگی نیکوکاران ، سرانجام به گشایش مشکلات آن ها منجر می شود و جاه و مقام و مال برای بدکرداران موجب سقوط ، شکست و انحطاط آن ها می گردد . هر کس به هنگام داشتن جاه و مقام و مال به فکر دردمندان نبود به او بگو :" کسی مقام و مالش را نمی تواند با خود به آن دنیا ببرد . "
***