***

        گروهی بر این باورند که در کشتن زندانی نباید شتاب نمود تا اگر بی گناهی یا گناهکاری او به اثبات رسید ، وقت کافی برای بخشیدن یا مجازات او وجود داشته باشد . اما اگر با شتاب و بدون بررسی شواهد ، زندانی مجازات شد ، دیگر زمانی برای جبران اشتباه وجود ندارد . به آسانی می توان یک نفر را کشت اما کشته شده را نمی توان زنده کرد . تیر اندازی باید حساب شده با دقت و بدون شتاب باشد چون وقتی تیر از کمان پرید نمی توان آن را بازگرداند .

***

       اگر حکیمی با نادانی بحث و مجادله کرد ، نباید توقع داشته باشد ، عزت و احترامش حفظ شود . اگر نادانی حاضر جواب ، حکیمی را در گفتگو مغلوب کند ، او مانند سنگ ، جواهر را شکسته است . تعجب آور نیست که بلبل با همنشینی با کلاغ نتواند آواز بخواند . هنرمند نباید با بی ادبی بی هنران ناراحت و آزرده خاطر شود . اگر کاسه ای زرین با سنگی بی ارزش شکسته شود ، از ارزش کاسه چیزی کم نمی شود و بر قیمت سنگ چیزی افزوده نمی گردد .

***

      از سکوت خردمند در میان اوباش و بی هنر تعجب مکن ! زیرا صدای او همچون صدای بربط (نوعی ساز ) در برابر طبل پر هیاهو قابل شنیدن نیست و حضور او همچون بوی عبیر است که در برابر بوی بد سیر به مشام نمی رسد .

       نادانی با صدای بلند و بی احترامی موجب سکوت دانایی شد . نادان نمی فهمد که آهنگ زیبا و موزون "حجازی" در برابر صدای نامورن و دلخراش طبل جنگ قابل شنیدن نیست !

       گوهر اگر در فاضلاب بیفتد ، همچنان نفیس و گران قیمت است . گرد و غبار نیز اگر خود را به بالاترین نقطه آسمان برساند ، همچنان بی ارزش است . تربیت کردن کسی که استعداد و ذوق کسب فیض را ندارد ، کاری بی حاصل است . او همچون خاکستر است که از ترکیب گوهری مانند آتش و چوب پدید آمده اما اکنون برای ما بی استفاده و بی خاصیت است . ارزش شکر برای "نی" آن نیست بلکه به خاطر خاصیت شیرینی آن است که قابل دیدن نیست !

       در نظر دانایان نیز معیار سنجش و ارزش انسان خصوصیات باطنی او است . حتی فرزند پیامبر بودن نیز موجب برتری انسان نمی گردد . باید دارای هنر و خصوصیات باطنی والا باشی تا تو را برتر بشمارند . همان گونه که اصل گل ، از خار و پدر ابراهیم پیامبر ، "آزر" بت پرست بود ، نسب موجب برتری جایگاه انسان نزد خداوند و مردم نمی شود .